قوتة
نویسه گردانی:
QWT
قوتة. [ ت َ ] (ع اِ) واحد قوت بمعنی غذای یک روزه . (ناظم الاطباء). رجوع به قوت شود.
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
غوطة. [ غ َ طَ ] (ع اِ) زمین پست هموار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین پست و گودال . وهدة. || اسم مرت از غَوط است . (از اقرب الموارد). رجو...
غوطة. [ طَ ] (ع اِ) زمین پست هموار. ج ، غیطان ، اَغواط. ابن اعرابی گوید: غوطه جای فراهم شدن گیاه است ، و ابن شمیل گوید: گودالی که در زمین ...
غوطة. [ طَ ] (اِخ ) غوطه ٔ دمشق ۞ . شهر دمشق یا شهرستانی است از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام ناحیتی که دمشق جزء آن است . پیرامون آن...
غوطة. [ طَ ] (اِخ ) (الَ ...) شهری است در بلاد طی ٔاز آن بنی لام که نزدیک جبال صبح از آن بنی فزاره واقعاست . (از معجم البلدان ). رجوع به ...
غوطة. [ طَ ] (اِخ ) (الَ ...) آبی است از آن بنی عامربن جوین طائی که به بدی و شوری معروف است . این غوطه را با «غوطه » شهری در بلاد طی ٔ غ...
غوطة. [ طَ ] (اِخ ) (الَ ...) زمینی است نرم و سپید ازآن بنی ابی بکر که سوار به دو روزطی کردن آن نتواند، و در آن آبهای بسیار و زمینهای سبز...
غوطة. [ طَ ] (اِخ ) نام نهری در دوزخ ، در حدیث آمده : من مات مدمن خمر سقاه اﷲ من نهر الغوطة؛ (یعنی هرکه بمیرد در حال افراط در میخواری ، خدا...
غوته .[ ت َ / ت ِ ] ۞ (اِ) غوطه . سر فروبردن به آب به تمامی تن . (از فرهنگ اوبهی ). غوطه کردن . (فرهنگ اسدی ). سر به آب فروبردن و فرورفتن...
غوته . [ غ ُ ت َ ] (اِخ ) تلفظ ترکی گتا ۞ . شهری در آلمان . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
قوطه . [ ق َ طَ ] (ع اِ) خنور خرمای بزرگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خنور بزرگ خرما. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).