قوح
نویسه گردانی:
QWḤ
قوح . [ ق َ ] (ع مص ) ریم گرد آمدن . || روفتن خانه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). قاح البیت ؛ کنسه . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.