قوص
نویسه گردانی:
QWṢ
قوص . (اِخ ) دهی است باشمونین که آن را قوص قام خوانند و گاهی قوزقام نویسند. (منتهی الارب ). رجوع به قوصقم شود.
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
غوث علوی . [ غ َ ث ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) (الَ ...)شیخ فضل بن حبیب امام غوث علوی بن محمدبن سهل مولی دویلة حسنی علوی . او راست : 1- ایضاح الاسر...
قوس البندوق . [ ق َ سُل ْ ب ُ ] (ع اِ مرکب ) کمان گروهه . و آن از آلات شکار است . رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 138 شود.
قوس الجلاهق . [ ق َ سُل ْ ج َ هَِ ](ع اِ مرکب ) کمان گروهه . رجوع به کمان گروهه شود.
کش و قوس رفتن . [ ک َ / ک ِ ش ُ ق َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) دست دادن حالتی که در آن آدمی دستهای خود را از دو جانب بکشد و پشت و گردن بپیچد به ...
قوس. در انگلیسی arch در فرانسه arc در آلمانی بوگِن bogen یا چَفت، چفته، چَفت [۱]) سازهای منحنیشکل در معماری است که با اهداف گوناگون ساخته میشود. اس...
زاویه ٔ پذرفته ٔ قوس . [ ی َ / ی ِ ی ِ پ ِ رُ ت َ ی ِق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاویه ای که مساوی باشد با زاویه ٔ حادث میان دو وتر متلاقی در...
اتاقک زیرآبی اتاقکی است برای انتقال غواصان به نقاط عمیقتر اقیانوسها. این اتاقکها دارای لولهٔ هوارسانی هستند و غواصان در آن کار میکنند. اتاقکهای ز...