قوط
نویسه گردانی:
QWṬ
قوط. (اِخ )دهی است به بلخ . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
قوت داشتن . [ ق ُوْ وَ ت َ] (مص مرکب ) نیرومند بودن . طاقت داشتن : ساعد دل چون نداشت قوت بازوی صبردست غمش درشکست پنجه ٔ نیروی من .سعدی .
مقدارخوراک اندکی راگویند که انسان راازمرگ ومردن حفظ نماید
چهارده قوت . [ چ َ / چ ِ دَه ْ ق ُوْ وَ ] (اِ مرکب ) چهارده نیرو که عبارت است از حواس ظاهری از قبیل : جاذبه ، ماسکه ، هاضمه ، دافعه ، غاذیه ، م...
لاحول و لا قوت . [ ح َ ل َ وَ ق ُوْ وَ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) مختصر لاحول و لاقوّة الاّ باﷲ العلی العظیم است و گاه در مقام اعتراض و برای نشان ...