گفتگو درباره واژه گزارش تخلف قیق کردن نویسه گردانی: QYQ KRDN قیق کردن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن ماکیان و خروس . (فرهنگ فارسی معین ) : سحر که کرد ز شادی خروس طبعم قیق زدم به گوشه ٔ دستار لب گل تزریق . فوقی یزدی (از فرهنگ فارسی معین ).رجوع به قَیق شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود