اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کار

نویسه گردانی: KAR
کار. (اِخ ) قریه ای در اصفهان . (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
چائی کار. (نف مرکب ) زارع چای . || (اِخ ) لقب شاهزاده کاشف السلطنه که به زمان سلطنت مظفرالدین شاه بذر چای و کشت آن را از چین به ایرا...
تیره کار. [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) کار تیره . کار سخت و مشکل : به پیش آمد اکنون یکی تیره کارکه آن را نشاید که داریم خوار. فردوسی . || بدکار. ...
تیشه کار. [ ش َ / ش ِ ](نف مرکب ) تبر. (ناظم الاطباء). رجوع به تیشه شود.
خرده کار. [ خ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) ریزبین . نکته سنج . نکته گیر : که شنیدم بخردی از خویشان خرده کاران و چابک اندیشان .نظامی .
توبه کار. [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) توبه کننده . تائب . توبه دار.نادم و پشیمان از گناه . (ناظم الاطباء) : آتشم در جان گرفت از عود خلوت ...
چشمه کار. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) کار خوب و پسندیده . (آنندراج ) : چاک در پیرهن یوسف عقل افکندندچشمه کاریست که در دست زلیخای دل ا...
چینی کار. (ص مرکب ) که کار آن چون کار چینیان است . که تصاویر و نقوش و عمل چینیان باشد : نقش این کارگاه چینی کاربهترک بستمی درین پرگار.ن...
پشت کار. [ پ ُ / پ ُ ت ِ ] (اِ مرکب ) قوه ٔ به انجام رسانیدن کاری آغازکرده . پایداری در اتمام عملی ۞ . || تکیه گاه . معتمد: و عزالدین حسین...
پنبه کار. [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) آنکه تخم پنبه در خاک کند برای کشت آن . آنکه بذر پنبه کارد.
تازه کار. [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) کسی که تازه کاری را شروع کرده و هنوز آنرا درست نیاموخته است . (فرهنگ نظام ). کارنادیده . کم تجربه .مبتدی . م...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۳۶ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.