گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کار نویسه گردانی: KAR کار. (اِخ ) ۞ الفونس ، ادیب فرانسوی متولد در پاریس نویسنده ٔ انتقادی و مطایبه ای (1890 - 1808). مؤلف کتاب : «زیر درختان زیزفون ۞ » و رسالات ماهیانه ٔ «زنبورها» ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی جلا کار جلا کار. [ ج ِ ] (ص مرکب ) جلادهنده و صیقل زننده (ناظم الاطباء). چای کار چای کار. (نف مرکب ) چای کارنده . کارنده ٔ چای . کشت کننده ٔ چای . زارع چای . آنکه چای کاری کند و در کشت و زرع چای اطلاع و بصیرت دارد. || (ا... چرب کار چرب کار. [ چ َ ] (ص مرکب ) آنکه غذای چرب پزد چون دیزی پز و کله پز و مانند اینها : جمله ٔ خلایق را بشمشیر برد از اسفاهی و حواشی و هر حلواگر و چ... چرخ کار چرخ کار. [ چ َ ] (ص مرکب )تراشکار. متخصص تراش دادن فلزات . چرخ گر. استاد صنعت تراشکاری . رجوع به چرخ کاری و چرخ گر و چرخ گری شود. خرد کار خردکار. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) کار کوچک : خراب کردن بتخانه خرد کار نبودبدانچه کرده بیابد ملک ثواب و ثمر.فرخی (دیوان ص 73). قدح کار قدح کار. [ ق َ دَ ] (ص مرکب ) ساقی . (آنندراج ). قدح پیما. رجوع به قدح پیما شود. قلب کار قلب کار. [ ق َ ] (ص مرکب ) سازنده ٔ زر یاسیم قلب یا زری که در میانه ٔ آن مس یا روی بود و برروی آن طلا یا نقره باشد. (از آنندراج ) : خاقانیا... شاه کار شاه کار. (اِ مرکب ) شاکار. کار بزرگ . (برهان قاطع). || کار بی مزد باشد که مردم را بزور بر آن دارند. (فرهنگ سروری ). بمعنی بیگار است که کار ف... خشت کار خشت کار. [ خ ِ ] (ص مرکب ) استاد بنایی که کار آن بنا کردن با خشت خام است . (از ناظم الاطباء). خوب کار خوب کار. (ص مرکب ) نکوکار. نیک کردار. نکورفتار : همیشه تا نبود خوب کار چون بدکارچنان کجا نبود نیکخواه چون بدخواه ... فرخی .آن خدای خوب کار برد... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۳۶ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود