گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کار نویسه گردانی: KAR کار. (اِخ ) ۞ الفونس ، ادیب فرانسوی متولد در پاریس نویسنده ٔ انتقادی و مطایبه ای (1890 - 1808). مؤلف کتاب : «زیر درختان زیزفون ۞ » و رسالات ماهیانه ٔ «زنبورها» ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه واژه معنی باریک کار باریک کار. (ص مرکب ) آنکه در کار خود دقت دارد. ماهر. چربدست . استاد. کسی که کارهای ظریف و دقیق کند. صِنع درزی یا باریک کار. صنعالیدین [ ص َ ... چاریک کار چاریک کار. [ چارْ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) چاریک کارنده . چهاریک کار. زارع که از حاصل چهاریک برمیدارد. دهقانی که طبق معمول بعضی از مناطق کشاو... چاریک کار چاریک کار. [ ی َ ] (اِخ ) نام قصبه ای است از توابع کابل .(برهان ذیل معنی چاریک ) (آنندراج در معنی چاریک ). کار گشودن کار گشودن .[ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) فرج یافتن . گشایش یافتن کار:ای صبر بگفتی که چو غم پیش آیدخوش باش که کار تو ز من بگشاید. مجیر بیلقانی .عم... کار نمودن کارنمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نشان دادن عملی . || کار کردن . کوشش کردن . سعی . مصلحت کار مصلحت کار. [ م َ ل َ ح َ ] (ص مرکب ) کسی که از روی مصلحت کار میکند. || کسی که بهتر کار میکند. (ناظم الاطباء). نکوکار. || زیرک و دانا در کا... مظلمه کار مظلمه کار. [ م َ ل ِ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) ظالم و بیدادگر. (آنندراج ). ظالم و بیداد و بی انصاف و ستمگر. (ناظم الاطباء). معصیت کار معصیت کار. [ م َ ی َ ] (ص مرکب ) گناهکار. مُذنِب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). میانه کار میانه کار. [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) میانه رو. معتدل . مقتصد. که کار نه به افراط کند و نه به تفریط. که در کارها حد وسط برگزیند. که در اعمال و ا... گشاده کار گشاده کار. [ گ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آن که در کارها جرأت نماید و زود آنها را فیصل دهد. مقابل بسته کار : خواجه گفت : مردی دیداری و کافی است... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ صفحه ۲۰ از ۳۶ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود