اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاربند شدن

نویسه گردانی: KARBND ŠDN
کاربند شدن . [ ب َش ُ دَ ] (مص مرکب ) کاربستن . اجرا کردن :
سخنهای سعدی مثال است و پند
به کار آیدت گر شوی کاربند.

سعدی .


حکم خدا را چو شوی کاربند
فتح بیابی ، نشود کاربند.

مؤلف آنندراج (از فرهنگ آنندراج ).


|| اطاعت و فرمانبرداری کردن . (برهان ) (آنندراج ). اطاعت کردن . (انجمن آرا). || برنیامدن حاجت . (آنندراج ). فروبسته شدن کار.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.