اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کار و کیا

نویسه گردانی: KAR W KYA
کار و کیا. [ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) کار و عمل . ساز. || گاه بجای کار وکیایی آید بمعنی امیری ، پادشاهی ، تسلط :
بر فلک جان راست صد کار و کیا
در زمین این تن چو خر خاید گیا.

مولوی .


عشق آن بگزین که جمله انبیا
یافتند از عشق او کار و کیا.

مولوی .


مه چو بی این ابر بنمایدضیا
شرح نتوان کرد از آن کار و کیا.

مولوی (امثال و حکم دهخدا ج 3).


گفت اطفال من اند این اولیا
در غریبی فرد از کار و کیا.

مولوی .


لیک با باگندمان این آسیا
ملک بخش آمد دهد کار و کیا.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.