کاری
نویسه گردانی:
KARY
کاری . (ص نسبی ) منسوب به «کار» از قراء اصفهان . سمعانی گوید: «بدانجا رفتم تا از جماعتی حدیث شنوم و شبی در آن گذرانیدم ». (از انساب سمعانی ورق 471 الف ).
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
سیمان کاری . (حامص مرکب ) عمل و شغل سیمان کار. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
شنگرف کاری . [ ش َ گ َ ] (حامص مرکب ) شنگرف به کار بردن در ساختن چیزی : بیا ساقی آن زیبق تافته به شنگرف کاری عمل یافته . نظامی .|| سرخی ....
شولات کاری . (حامص مرکب ) در اصطلاح مقنیان و کاریزکنان ، کار کردن در شولات .
شیرین کاری . (حامص مرکب ) عمل و صفت و حالت شیرین کار. (یادداشت مؤلف ). شعبده بازی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || سخنان لطیف و ط...
ستیزه کاری . [ س ِ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) عمل ستیزه کار. لجاجت . خصومت : چونکه دید او ستیزه کاری من ناشکیبی و بیقراری من . نظامی .بر وفق چنی...
سوهان کاری . (حامص مرکب ) سائیدن با سوهان و استعمال سوهان در سائیدن و صیقل دادن . (ناظم الاطباء).
خورده کاری . [ خوَرْ/ خُرْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) خرده کاری . کارهای غیرمهم و اندک . اعتراض . || ریزه کاری . || (اِ) کاری که ازآن عیب گیرند...
خیانت کاری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) دغلبازی . ناراستی . ناپاکی . (یادداشت بخط مؤلف ).
خاموش کاری . (حامص مرکب ) حالت خاموشی . خاموشی . دم فروبستگی . سکوت : نظامی بخاموش کاری بسیچ بگفتار ناگفتنی درمپیچ .نظامی .
خانه کاری . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) کارکردن دلاک و حمامی و نجارو صحاف و مانند آن در خانه ٔ مردمان محتاج بدانان .