گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کاری نویسه گردانی: KARY کاری . [ رِ ](اِخ ) ۞ هری . شاعر و موسیقیدان انگلیسی که سرود ملی انگلیسی ها: «خدا شاه را نجات دهد» ۞ بدو منسوب است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه واژه معنی رزومه کاری این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. وجدان کاری این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. مقرنس کاری مقرنس کاری . [ م ُ ق َ ن َ ] (حامص مرکب ) ایجاد گچ بریهای برجسته و آویخته بر سقف خانه . آسمانه ٔ خانه را با گچ بریهائی زینت دادن . و بیشتر با ... معصیت کاری معصیت کاری . [ م َ ی َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی معصیت کار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گناهکاری . ندانم کاری ندانم کاری . [ ن َ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل ندانم کار. صفت ندانم کار. رجوع به ندانم کار شود. گزافه کاری گزافه کاری . [ گ ُ / گ ِ / گ َ ف َ / ف ِ ] (حامص مرکب ) گزافکاری . اسراف . تجاوز. بیهوده کاری . و رجوع به گزافکاری شود. گستاخ کاری گستاخ کاری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) جسور و بی پروا کاری کردن . بی باکانه به کاری دست یازیدن . دلاورانه کارها را انجام دادن : غرور جوانی چو از ... کنفته کاری کنفته کاری . [ ک ِ ن ِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) کثافت کاری . دله کاری . اشتغال به مشاغل پست و دله کاری . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). و رج... خشکه کاری خشکه کاری . [ خ ُ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) دیم کاری در زراعت . (یادداشت بخط مؤلف ). || نوکاری در قنات . (یادداشت بخط مؤلف ). بهاره کاری بهاره کاری . [ ب َ رَ / رِ کا ] (حامص مرکب ) آنچه در بهار کارند. در بهار تخم کاشتن . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۷ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود