اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاسه ٔ چشم

نویسه گردانی: KASH CŠM
کاسه ٔ چشم . [ س َ / س ِ ی ِ چ َ / چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ چشمخانه . غار چشم . لحج حدقه . (بحرالجواهر). استخوان جای تخم چشم :
کاسه ٔ ۞ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد.

مولوی (از آنندراج ).


میی در کاسه ٔ چشم است ساقی را بنام ایزد
که مستی میکند با عقل و می بخشد خماری خوش .

حافظ.


رجوع به کوزه ٔ چشم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.