اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاسه سرنگون

نویسه گردانی: KASH SRNGWN
کاسه سرنگون . [ س َ / س ِ س َ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )مفلس و نادار. (غیاث ). مفلس و تهیدست و آنکه چنین باشد گویند کاسه اش سرنگون شد. (آنندراج ) :
حباب را نبود جز خیال پوچ بسر
هواپرستی این کاسه سرنگون پیداست .

خان خالص (از آنندراج ).


|| کنایه از آسمان و مردمان باهمت باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.