اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کافور خشک

نویسه گردانی: KAFWR ḴŠK
کافورخشک . [ رِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کافور خشک شده و پرورده شده . مقابل دهن الکافور :
می و عود و عنبر ز کافور خشک
هم از دیبه و فرش و دینار و مشک .

فردوسی .


می و عنبر و عود و کافور خشک
هم از فرش دیبا و دینار و مشک .

اسدی .


|| کنایه از کاغذ :
رفت به یک تاختن از حبشه تا به چین
داد به کافور خشک طبله ٔزر مشک تر.

(از مجموعه ٔ مترادفات ).


|| کنایه از روز :
آهوی آتشین را چون بره در برافتد
کافور خشک گردد با مشک تر برابر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.