گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کامگار کردن نویسه گردانی: KAMGAR KRDN کامگار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیروزمند کردن . غالب و چیره ساختن . مسلط کردن : چه کردن زبان بر بدی کامگارچه در آستین داشتن گرزه مار.اسدی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود