کامل
نویسه گردانی:
KAML
کامل . [ م ِ ] (اِخ ) ابن ... هبةاﷲبن عبداﷲبن کامل ، ابوالقاسم . «داعی الدعات » فاطمی ها در مصر بود و در اواخر دولت فاطمی ها «قاضی القضات »شد و به لقب فخرالامناء نایل آمد. پس از زوال حکومت فاطمیان در مصر دستگیر و به دار آویخته شد. او یکی از هشت نفری است که در اعاده دولت بنی عبید کوشش کردند.(از الاعلام زرکلی ). رجوع به هبةالدین بن عبداﷲ شود.
واژه های همانند
۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
کامل . [ م ِ ] (اِخ ) الملک ... صاحب میافارقین . رجوع به الملک الکامل و محمدبن غازی شود.
کامل . [ م ِ ] (اِخ ) محمد... الخلعی . موسیقی دان مصری . «موسیقی شرقی » و «نیل الامانی فی ضروب الاغانی » از تألیفات اوست . صدای دلکشی داشت و ع...
کامل . [ م ِ ] (اِخ ) (ملک ...) ناصرالدین محمدبن عادل . رجوع به ابوبکر محمدبن ایوب و ص 60 و 61 و 152 نقودالعربیه شود.
آزگار، رسا، پـُروَند، رساوند
پارُن، دُوکان، اُسپُور، وَسپور(پهلوی)؛ آرَسته (برهان)، رِسا (بهروز)، پُر، بیآک (= بیعیب)، هَرویسپ، درست؛
این واژه تازى (اربى) است و برابر پارسى آن اینهاست: اُسپور Ospur (پهلوى: کامل ، تمام ، صاحب کمال- در پهلوى اُسپوردن Ospurdan : کامل-تکمیل-تمام-مرتب کرد...
کامل بک . [ م ِ ب َ ] (اِخ ) از شعرای متأخر عثمانی برادر فاضل بک و نوه ٔ طاهر عمر است ... به سن جوانی بدرود حیات گفت . (از قاموس الاعلام ترکی...
کامل عقل . [ م ِ ع َ ] (ص مرکب ) کامل العقل . رجوع به کامل العقل در همین لغت نامه شود : دستوروزراء کامل عقل و منشور حکماء صاحب تجربه را منسو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.