اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کامل

نویسه گردانی: KAML
کامل . [ م ِ ] (اِخ ) بهاءالدوله عبداﷲخان از نواب هند و بیت زیر از اوست :
گذشت عمر که گرد سر تو میگردم
هنوز گردش من گرد خاطر تو نگشت .

(قاموس الاعلام ترکی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
قیاس کامل . [ س ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آن بود که بنفس خودبین باشد. (فرهنگ فارسی معین از اساس الاقتباس ).
کامل العقل . [ م ِ لُل ْ ع َ ] (ع ص مرکب ) با خرد تمام . عاقل . آنکه عقلش بکمال رسیده باشد : مر ترا عقلست جزوی در زمان کامل العقلی بجو اندر ج...
کامل الوزن . [ م ِ لُل ْ وَ ] (ع ص مرکب ) هرچیز که وزن آن درست و صحیح بوده و کم نباشد. (ناظم الاطباء).
انسان کامل آرمانی است که رسیدن به آن به عنوان هدفی برای انسان در نظر گرفته شده‌است. انسان کامل مضمونی است که در دیدگاه‌های فلسفی، عرفانی و تصوفی از اه...
مجموعه رسائل به مجموعه‌ای از مهم‌ترین آثار عبدالعزیز بن محمد نَسَفی معروف به عزیزالدین نسفی از عارفان فارسی‌نویس قرن هفتم گفته می‌شود. ماریژان موله ای...
کامل کردن . [ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی نقص کردن . بی عیب ساختن . به کمال رساندن : ز بسکه اهل هنر را بزرگ کرد و نواخت بسی نماند که هر ناق...
کامل کیاست . [ م ِ س َ ] (ص مرکب ) داهی . زیرک . نکته سنج . موقعشناس : ملوک وافرفراست و سلاطین کامل کیاست . رجوع به ص 322 حبیب السیر جزو 4 از ج ...
تیره ٔ کامل . [ رَ / رِ ی ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه ازماه است ... (آنندراج ). ماه و قمر. (ناظم الاطباء).
این سَماس (= عبارت) پارسی ـ عربی است و پارسی جایگزین آن ویسپایو می باشد که واژه ای اوستایی است
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: سویرا savirâ (سنسکریت: سوئیره svaïra) ****فانکو آدینات 09163657861
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۸ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.