کآن . (موصول + ضمیر اشاره ) گاه در رسم خط فارسی «که ٔ»موصول با اسم اشاره ٔ آن یا این یا برخی از حروف اضافه یا ضمایر به صورت کاف تنها درمی آید و با کلمه ٔ پس از خود ترکیب می شود بدینسان : کان ، کاین ، کز، کش ، کت (که آن ، که این ، که از، که اش ، که ات )
: و آن شب تیره کآن ستاره برفت
و آمد از آسمان بگوش تراک .
خسروانی .
از او گر نوشته بمن بر بدیست
نگردد بپرهیز کآن ایزدیست .
فردوسی .
ز توران و از هند و از چین و روم
ز هر کشوری کآن بد آباد بوم .
فردوسی .
بسی راغ کآن رزمگاه من است
به هر سو نشان سپاه من است .
فردوسی .
کسی را کآن سخن در گوش رفتی
گر افلاطون بدی از هوش رفتی .
نظامی .
بجان تا بدین گنگ بار از شگفت
چه بینیم کان یاد باید گرفت .
اسدی .
مبر گفت غم کآن کنم کت هواست
به هر روی فرمان و رایت رواست .
اسدی .
و رجوع به «که »و «آن » شود. || (پسوند) کان در کلمه ٔ نیاکان بر خلاف تصور برخی علامت جمع نیست بلکه فقط «ان » علامت جمع است و «ک » دنباله ٔ کلمه ٔ نیا است که در پهلوی نیاک
۞ و جمع آن نیاکان بوده است . رجوع به کلمه ٔ نیا در برهان و حواشی آقای دکتر معین شود.