کاوش . [ وِ ] (اِمص ) کاویدن . حفر. کندگی . نقب . || تفتیش وتجسس و تفحص . || غور و تفکر و تأمل . (ناظم الاطباء). || نفوذ. تأثیر
: پرستیدن داور افزون کنید
ز دل کاوش دیو بیرون کنید.
فردوسی .
|| (اصطلاح باستانشناسی ) حفاری در خرابه های بناهای تاریخی و مطالعه در آثاری که از صنایع و فرهنگ مردمان روزگاران پیش بدست می آید.