کبر
نویسه گردانی:
KBR
کبر. [ ک ِ ب َ ] (ع مص ) به بزرگی غلبه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). در قدر بزرگ شدن . کُبر. کبارة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به کبر و کبارة شود. || بزرگ گردیدن و کلان و تن دار شدن . (منتهی الارب ). || پیر و فرتوت شدن آدمی و جانور در سن . مَکبَر. (اقرب الموارد). رجوع به مکبر شود.
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۳ ثانیه
کبر فروختن . [ ک ِ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) باد کردن . (یادداشت مؤلف ). کبر نمودن . تکبر کردن . رجوع به کبر کردن شود.
کبر کازرونی . [ ک َ ب َ رِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )اسم شیرازی خرنوب شامی است . (فهرست مخزن الادویه ).
کبر حاصل کردن . [ ک ِ ص ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) کبر آوردن . رجوع به کبر آوردن شود. || تفاخر کردن . رجوع به تفاخر کردن شود.