کبر
نویسه گردانی:
KBR
کبر. [ ک َ ب َ ] (ع اِ) طبل . (منتهی الارب ). طبل . (معرب است ). (اقرب الموارد). ج ، کِبار، اَکبار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کبر فروختن . [ ک ِ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) باد کردن . (یادداشت مؤلف ). کبر نمودن . تکبر کردن . رجوع به کبر کردن شود.
کبر کازرونی . [ ک َ ب َ رِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )اسم شیرازی خرنوب شامی است . (فهرست مخزن الادویه ).
کبر حاصل کردن . [ ک ِ ص ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) کبر آوردن . رجوع به کبر آوردن شود. || تفاخر کردن . رجوع به تفاخر کردن شود.