گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کبک بشکستن نویسه گردانی: KBK BŠKSTN کبک بشکستن . [ ک َ ب ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از پی گم کردن است . (انجمن آرای ناصری ) : ترا این کبک بشکستن چه سود است که باز عشق کبکت را ربوده ست . نظامی (از انجمن آرای ناصری ).رجوع به کبک شکستن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود