اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کبک منقار

نویسه گردانی: KBK MNQAR
کبک منقار. [ ک َ م ِ ] (ص مرکب ) که منقاری چون کبک دارد. || مجازاً، منقارسرخ :
از نثار خون دل در راه او
کرکس شب کبک منقار آمده ست .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.