کبوتروار آب . [ ک َ ت َرْ ] (اِ مرکب ) کنایه از پایاب است و آن جایی باشد از رودخانه که پیاده توان گذشت . (برهان ) (آنندراج ). این عنوان ظاهراًاز بیت خاقانی به غلط استنباط شده است
: دیده ام سرچشمه ٔ خضر و کبوتروار، آب
خورده و پس جرعه ریزی در دهان آورده ام .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 256).