گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کبودجامه شدن نویسه گردانی: KBWDJAMH ŠDN کبودجامه شدن . [ ک َ م َ / م ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جامه ٔ به رنگ کبود پوشیدن . || مجازاً، سوکوار شدن . عزادار شدن : گیتی سیاه خانه شداز ظلمت وجودگردون کبودجامه شد از ماتم وفا.خاقانی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود