اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کبود شدن

نویسه گردانی: KBWD ŠDN
کبود شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نیلگون شدن . نیلی شدن . ازرق گشتن :
تا ز دستم رفت و همزانوی نااهلان نشست
شد کبود ازشانه ٔ دست آینه ٔ زانوی من .

خاقانی .


|| سیاه شدن . تیره و تار شدن .کدر گشتن :
ز بیراهی کار کرد تو بود
که شد روز بر شاه ایران کبود.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.