کتره ای . ۞ [ ک َ رَ
/ رِ ] (ص ، ق ) در تداول عامه ، بغلط. بی اندیشه . بی رویه . (یادداشت مؤلف ). بی خود. بدون دلیل . (فرهنگ فارسی معین ). بیخودی . بی پایه . باطل و بی معنی و دروغ و بی اساس . (لغات عامیانه ٔ جمال زاده ): من هیچوقت کارم کتره ای و بدون نقشه نبوده است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کتره ای گفتن ؛ بی خودی و بدون اطلاع گفتن . بی اندیشه گفتن . بی رویه و نادانسته گفتن . خلاف واقع گفتن . (یادداشت مؤلف ).