اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کتلة

نویسه گردانی: KTL
کتلة. [ ک َ ل َ ] (ع اِ) رجوع به کُتلَة در معنی پاره ای از گوشت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کتلة. [ ک ُ ل َ ] (ع اِ) یک لخت فراهم آورده از خرما و گل و لای وشلم و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) ۞ (آنندراج ). || پاره ای ...
کتله . [ ک ُ ت ُ ل َ / ل ِ ] (ص ) لغت عامیانه بمعنی کوتوله . رجوع به کوتوله شود.
کتله. ("ک" با آوای زبر )، ( مازنی) ، دمپای چوبی ، دمپای .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کتله کمر. [ ک َ ت َ ل َ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. کوهستانی و معتدل سکنه 222تن . آب آن از چشمه ...
کتله گردن . [ ک َ ت َ ل َ گ َ دَ ] (اِخ ) دهی است در ناحیه ٔ نائیج کوه بخش نور مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران ص 149).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.