گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کث نویسه گردانی: KṮ کث . [ ک َث ث ] (ع مص ) انداختن پلیدی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی کص کص . [ ک َص ص ] (ع اِ) آواز نرم و باریک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (مص ) کصیص . رجوع به کصیص شود. کس کس . [ ک َ] (اِ) ۞ مردم باشد، چه کسی مردمی و ناکسی نامردمی را گویند. (برهان ). آدمی . شخص . تن . فرد. (یادداشت مؤلف ). مردم . (از آنندراج ) ... کس کس . [ ک ُ ] (اِ) شرمگاه زن . موضع جماع زنان که عربان فرج خوانند. (برهان ). شرم زن . (منتهی الارب ). فرج زن . (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج... کس کس . [ ک ُس س ] (معرب ، اِ) مأخوذ از کس فارسی و به معنی آن . ج ، اکساس ، گویند مولده است . (ناظم الاطباء). شرم زن و هو لیس من کلامهم انما ... کس کس . [ ک َس س ] (ع مص ) سخت کوبیدن . (از ناظم الاطباء). سخت کوفتن . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کس کس . [ ک َ / ک ِس س ] (اِخ ) شهری است نزدیک به سمرقند. (منتهی الارب ). نام شهری نزدیک سمرقند. شهری به ترکستان در نزدیکی سمرقند. (یادداشت ... کس کس . [ ] (اِخ ) نام قریه ای است به چهارفرسنگی جرجان برکوه . (یادداشت مؤلف ). کس جایی در زنان و دوشیزگان که رحم در انتهای ان قرار دارد کس آلت زن را گویند؛ در گفتار عامیانه. کس kos این واژه در سنسکریت kosala و به معنی شکاف بوده که در پارسی دو واژه از آن ساخته شده است: 1ـ کس. 2ـ گسل. که هر دو به معنی شکاف است. (فرهنگ سنسکریت ا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود