گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کث نویسه گردانی: KṮ کث . [ ک َث ث ] (ع مص ) انداختن پلیدی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی کس نزان کس نزان . [ ک َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوباتو بخش دیوان دره ٔ شهرستان سنندج . کوهستانی و سردسیر است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج... کس دادن عشق بازی زن با مرد به گونه ای که به آن مرد اجازه دهد کیرش را داخل کس وی کند٠ همخوابگی زن با مرد به گویش عامیانه٠ کس خرنه کس خرنه . ( فارسی )، بی عرضه، پخمه، احمق، کسی که از فرط بی عرضگی در کس خر می نهد. توجه: کسقرنه (کُسْقَرنِه درست است) قرن بر وزن وزن، از بیماری... شفته کس شفته کس. ("ش" با آوای زیر، "ف" با آوای زیر، "ک" با آوای زیر)، (ا)، (زبان مازنی)، کس خل. کس گربه مهره ای است که گویا از بقایای جانوران دریا گرفته و نرم تنان بدست آید و آن را درجزء نظر قربانی برای جلوگیری از چشم زدن به کودکان می آویزند. (لغات عامیا... کس گفتن کس گفتن همان کس شعر گفتن است که از اواخر دهه 70 شمسی به اصطلاحات عامیانه راه پیدا کرد و در کل به معنی یاوه سرایی و سخنان مهمل و بیهوده گفتن است. همچنی... کس کاشی وسیله است شبیه آلت تناسلی زنان که با سفال در قدیم می ساختند و مردان از آن وسیله برای ارضاء شهوت استفاده می کردند . الآن این وسیله را از سیلیکون یا پلا... کس کردن کُس کردن. (کُس + کردن) اصطلاحی است عامیانه و بسیار تحقیر آمیز، با تداول زیاد در گفتگوهای جنسی مابین جوانان، بمعنی جماع کردن یک مرد با یک زن از راه محب... کس بی مو کس بی مو کنایه از امری غیر معمول و غیر طبیعی است. در فرهنگ عامیانه و در میان افرادی که عفت در کلام ندارند استفاده میگردد به صورت ایراد کس بی مو گر... کس بی بی کسی که مادربزرگش جنده است. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود