گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کث نویسه گردانی: KṮ کث . [ ک َث ث ] (ع مص ) انداختن پلیدی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی کس کابوس کس کابوس [ ک ُ ] رویای غیر صادقه، خواب آشفته و مالیخولیایی که تعبیر در آن نیست. دادی کس دادی کس . [ ک ِ ] (اِخ ) صورت یونانی شده کلمه ٔدادیک است که برخی آنان را با تاجیک های قرون بعد تطبیق میکنند کلیه اینان مردمان مشرق و ی... کس و کار کس و کار. [ ک َ س ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کس کار. خویشان و بستگان و ملازمان و کسانی که در زندگی شخص وارداندو به نحوی به شخص و زندگیش عل... کس و کوی کس و کوی . [ ک َ س ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قبیله و خاندان و دوستان (ناظم الاطباء). قوم و خویش .- بی کس و کوی ؛ بی کس و بی یار و معین و مه... خروک تس کس خروک تس کس . [ خ ُرْ وَ ت َ ک َ ] (اِ مرکب ) جُعَل . خُنفسا. کلمه ای است در «خروک » بنابر قول شیرازی ها. (از برهان قاطع). رجوع به خُرْوَک شود. سان تروی کس سان تروی کس . [ تْرُی ْ ک ُ ] (اِخ ) ۞ اسم سنتروک را نویسندگان قدیم چنین نامیده اند. سیناتروکس ۞ (فیله گون ) ۞ . سیناتروکس ۞ . ولی املاء... کس کنک بازی (برگرفته از نوعی بازی عامیانه) کنایه از کارهای بی معنی و بی ربط کردن به منظور حیله گری و گره انداختن در کار. بهانه جویی بی ربط جهت جلوگیری از انجام ک... بهونه کس ترکی این مثل را برای افرادی میزنند که به بیخود وبیجهت به بی دلیل گیر سه پیچ میدهد به شی ای یا کاری یا موضوعی یا فردی گردنه ٔ همه کس گردنه ٔ همه کس . [ گ َ دَ ن َ ی ِ هََ م َ ک َ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه سنندج به همدان میان داشلاق و همه کس ، واقع در 130700گزی سنندج . کس موش چال کردن کنایه از کار بیهوده کردن،وقت گذرانی به نام کار،کار بی فایده کردن، حرف های بی معنی و بهوده زدن، بیکارگی تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود