اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کث

نویسه گردانی: KṮ
کث . [ ک َ ] (پسوند) (مزید مؤخر امکنه ) کلمه ای است که مانند کند، قند، کت ، غن ، جان ، کان ، گان ، خان و قان در آخر اسامی شهرها و شهرکها و قصبه هایی چون : اخسیکث ، اسبانیکث ، اسبکث ، بارسکث ، بارکث ، خرغانکث ، بومجکث ، کبوذنجکث ، بلاکث ، تون کث و مانند اینها درآید و ظاهراً معنی شهر یا ده یا قصبه و امثال آن دهد. (از یادداشت مؤلف ). در ماورأالنهری مرادف کاث ، کت ، کذ، کد بصورت پسوند مکان آید. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کت و کد و کده شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کص . [ ک َص ص ] (ع اِ) آواز نرم و باریک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (مص ) کصیص . رجوع به کصیص شود.
کس . [ ک َ] (اِ) ۞ مردم باشد، چه کسی مردمی و ناکسی نامردمی را گویند. (برهان ). آدمی . شخص . تن . فرد. (یادداشت مؤلف ). مردم . (از آنندراج ) ...
کس . [ ک ُ ] (اِ) شرمگاه زن . موضع جماع زنان که عربان فرج خوانند. (برهان ). شرم زن . (منتهی الارب ). فرج زن . (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج...
کس . [ ک ُس س ] (معرب ، اِ) مأخوذ از کس فارسی و به معنی آن . ج ، اکساس ، گویند مولده است . (ناظم الاطباء). شرم زن و هو لیس من کلامهم انما ...
کس . [ ک َس س ] (ع مص ) سخت کوبیدن . (از ناظم الاطباء). سخت کوفتن . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
کس . [ ک َ / ک ِس س ] (اِخ ) شهری است نزدیک به سمرقند. (منتهی الارب ). نام شهری نزدیک سمرقند. شهری به ترکستان در نزدیکی سمرقند. (یادداشت ...
کس . [ ] (اِخ ) نام قریه ای است به چهارفرسنگی جرجان برکوه . (یادداشت مؤلف ).
جایی در زنان و دوشیزگان که رحم در انتهای ان قرار دارد
آلت زن را گویند؛ در گفتار عامیانه.
kos این واژه در سنسکریت kosala و به معنی شکاف بوده که در پارسی دو واژه از آن ساخته شده است: 1ـ کس. 2ـ گسل. که هر دو به معنی شکاف است. (فرهنگ سنسکریت ا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.