اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کثب

نویسه گردانی: KṮB
کثب . [ ک َ ث َ ] (ع اِ) نزدیکی . یقال رماه من کثب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کثب . [ ک َ ] (اِخ ) رودباری است مر طی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
کثب . [ ک َ ث َ ] (اِخ ) موضعی است به دیار طی . (منتهی الارب ).
کثب . [ ک ُ ث َ ] (ع اِ) ج ِ کُثبَة. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کثبة شود.
کثب . [ ک ُ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ کثیب . (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کثیب شود.
کثب . [ ک َ ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی . || نگون ساختن (ترکش را). (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برگردانیدن . (آوند و جز آن...
کسب . [ ک ُ ] (ع اِ) کنجاره ٔ روغن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ثفل روغن و عصاره ٔ آن و معرب است . (از اقرب الموارد). نخاله ٔ هرتخمی که ...
کسب . [ ک َ / ک ِ ] (ع مص ) ورزیدن . (از منتهی الارب ). طلب روزی کردن و ورزیدن برای اهل خود. (ناظم الاطباء). الفغدن . الفنجیدن . (یادداشت مو...
کسب . [ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) ورز. یقال فلان طیب الکسب ؛ یعنی فلان پاک ورز است و حلال است کسب فلان . (از ناظم الاطباء).
کسب . [ ک َ ] (ع اِمص ) تحصیل معاش و رزق با زحمت و محنت . (ناظم الاطباء). طلب روزی : هرکه از کسب ... اعراض نماید نه اسباب معیشت خویش تو...
کسب . [ ک َ ] (اِ) نوعی خرما در جیرفت . (یادداشت مؤلف ).
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.