اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کجروی

نویسه گردانی: KJRWY
کجروی . [ ک َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل کج رو. رفتن به راه ناراست و ناهموار. کج رفتاری . افساد. سرکشی . خودسری . گردنکشی . بی قانونی . (ناظم الاطباء) :
پای من گویی به درد کجروی مأخوذ بود
پای را این دردسر بود از سر سودای من .

خاقانی .


در کجروی بر جهان بسته ایم
بدنیا بدین راستی رسته ایم .

نظامی .


این چنین درمانده ایم از کجرویست
یا ز اخترهاست یا خود جادوییست .

مولوی .


ز سعی او چه عجب اندراستقامت ملک
که کجروی بنهد از طبیعت خرچنگ .

رفیعالدین لنبانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.