اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کج طبع

نویسه گردانی: KJ ṬBʽ
کج طبع.[ ک َ طَ ] (ص مرکب ) کج مزاج . (آنندراج ). کج سرشت . کج نهاد. بد سلیقه . زشت پسند. (ناظم الاطباء) :
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست ترا کج طبع جانوری .

سعدی .


بیکار بهیمه ای و کج طبع کسی
کو فرق میان زشت و زیبا نکند.

سعدی .


بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم
بشرط آنکه ننمایی بکج طبعان دل کورش .

حافظ.


|| عنود. ستیزنده . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.