اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کج مج

نویسه گردانی: KJ MJ
کج مج . [ ک َ م َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) بسیار خمیده و معوج . (ناظم الاطباء). کج و کوله . کج و معوج .
- کج مج رفتن ؛ معوج و ناراست رفتن . (ناظم الاطباء) :
کج مج می رود این چرخ بسی بی تاب است
پشت آئینه ٔ افلاک مگر سیماب است .

سالک یزدی (از آنندراج ).


- خط کج مج ؛ خط پیچاپیچ . که بر استقامتی نباشد. که جزخطوط هندسی باشد :
بنگر بدان درخش کز ابر کبودفام
برجست و روی ابر بناخن همی شخود
چون کودکی صغیر که با خامه ٔ طلا
کج مج خطی کشد به یکی صفحه ٔ کبود.

ملک الشعراءبهار.


|| سخن پیچیده و گفتار ناهموار و غلط. (ناظم الاطباء).
- کج مج زبان ؛ کژمژزبان . (یادداشت مؤلف ). آنکه سخنش فصیح نباشد و زبانش به کلمات خوب جاری نباشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
- کلید کج مج ؛ کنایه از زبان است :
کاش بودی قوت آنم که آهی برکشم
کز کلید کج مج من قفل گردون واشدی .

مسیح کاشی (از آنندراج ).


|| پرحرفی کودکان . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
کج و مج . [ ک َ ج ُ م َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) کج مج . (ناظم الاطباء). رجوع به کج مج شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.