اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کدامین

نویسه گردانی: KDʼMYN
کدامین . [ ک ُ ] (ص نسبی ، ضمیر) از: کدام + ین (پسوند). کدام . کدام یک . (یادداشت مؤلف ). از ادات پرسش است و تردید را رساند و همیشه مقدم بر اسم آید. کدامی . (از فرهنگ فارسی معین ) :
گشاده شود کار چون سخت بست
کدامین بلند است نابوده پست .

ابوشکور.


کدامین پدر این چنین کار کرد
سزاوارم اکنون بگفتار سرد.

فردوسی .


بگو مر مرا تا که بودم پدر
کیم من بتخم از کدامین گهر.

فردوسی .


کدامین پسند آیدش زین دو راه
بفرمان رود هم بر آن ره سپاه .

فردوسی .


کدامین ره آید مرا سودمند
کدام است با رنج و درد و گزند.

فردوسی .


راست برگوی که در تو شده ام عاجز
به کدامین ره بیرون شده ای زین دز.

منوچهری .


گهر خوانمش یا عرض باز گوی
کزین هر دونامش کدامین سزاست .

ناصرخسرو.


نقل خاص آورده ام ز آنجا و یاران بی خبر
کاین چه میوه ست از کدامین بوستان آورده ام .

خاقانی .


و گرنه ما کدامین خاک باشیم
که از دیوار تو رنگی (گردی ) تراشیم .

نظامی .


غم خور و بگذر ز کدامین گلی
شاد نشسته به کدامین دلی .

نظامی .


گفت چون بیرون شدی از شهر خویش
در کدامین شهر می بودی تو بیش .

مولوی .


ندانم کدامین سخن گویمت
که بالاتری ز آنچه من گویمت .

سعدی .


دو خواهند بودن به محشر فریق
ندانم کدامین دهندم طریق .

سعدی .


در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم
شرح نیازمندی خود یا ملال تو.

حافظ.


ملوک زمان را کدامین ذخیره
به از ذکر باقیست ز ایام فانی .

فریدون العکاشه .


|| چه کس . (یادداشت مؤلف ) :
تا کدامین دست گیرد در خطر
دست و پایی می زند از بیم سر.

مولوی .


|| کجا. چه جای . چه محل . (ناظم الاطباء). || چندمین . (ناظم الاطباء).
- به کدامین ؛ به چه جای . (ناظم الاطباء).
- || به چه کس . (ناظم الاطباء).
- || به چه چیز. (ناظم الاطباء).
- در کدامین ؛ در چه جای . (ناظم الاطباء). رجوع به کدام شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.