اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کدر

نویسه گردانی: KDR
کدر. [ ک َ دِ ] (ع ص ) تیره . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ). تیره گون . (اقرب الموارد) :
نام و القاب ملک با لقب و نام ملوک
لعل با سنگ و صفا با کدرآمیخته اند.

خاقانی .


آن به گهر هم کدر وهم صفی
هم محک و هم زر و هم صیرفی .

نظامی .


لباس سوسن خیلی ساده زرد کدر برنگ موهایش بود. (سایه روشن صادق هدایت ص 13). || گرفته . آزرده . دلگیر. آشفته . ملول . پریشان . مشوش . (ناظم الاطباء). || تار. تاریک . ظلمانی . (ناظم الاطباء). تیره . (یادداشت مؤلف ). || ناصاف . (ناظم الاطباء). دردآلود. (یادداشت مؤلف ) :
بت درون کوزه چون آب کدر
نفس شومت چشمه ٔ آن ای مصر.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کدر. [ ک َ دِ ] (اِخ ) نام قصبه ٔ پاراب است . (حدود العالم چ ستوده ص 117). و رجوع به پاراب شود.
کدر. [ ک َ دُ ] (اِ) نامی که در طوالش به زیرفون دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به زیرفون شود.
کدر لعومر. [ ک َ دُ ل َ ] (اِخ ) شهریار عیلام و یکی از چهار پادشاه مختلف است که شهرهای دایره را مدت دوازده سال مفتوح داشته خراج گزار خود ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.