اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کر

نویسه گردانی: KR
کر. [ ک ُرر ] (ع اِ) پیمانه ٔ خواربار که مر اهل عراق راست . ج ، اَکرار. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واحد وزن معادل 1200 رطل عراقی مساوی 156000 درهم هموزن 30 من و 38سیرو 2 توله سنگ متعارف دکن یا 1/5 درهم و مجموع 10900 مثقال است . (رساله ٔ مقداریه از فرهنگ فارسی معین ). || بار شش خر و آن شصت قفیز یا چهل اردب باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، اَکرار. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || (اصطلاح فقه ) آبگیری که هر یک از طول و عرض و عمق آن سه وجب و نیم باشد. (ناظم الاطباء). پیمانه جهت آب و آن به مقدار آبی است که با ملاقات نجاست نجس نشود. اندازه ٔ آب که در مکعبی بگنجد که هر یک از ابعاد آن (طول و عرض و عمق ) سه وجب و نیم باشد و آن نزدیک 350 لیتر است . || در جندی شاپور معادل 480 من جندی شاپور یعنی معادل 1250 من اهواز بود. || در اهواز یک کر گندم 1250 من و یک کر جو1000 من بوده است . (فرهنگ فارسی معین ). || چادر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کساء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || چاه . (ناظم الاطباء). ۞ رجوع به کَرّ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
کر. [ ک َرر ] (ع اِمص ) برگشت . رجوع . عود: افناه کر اللیالی و النهار؛ فانی کرد آن را عود شب و روز و بازگشت آن بارها. (ناظم الاطباء).
کر. [ ک ُرر ] (اِخ ) در کتب رجال شیعی رمز است اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام را. (یادداشت مؤلف ).
کر . ( ک ُ ) : در زبان لری به معنی پسر در گویش لری مردم ممسنی پسر را گویند
کِ ر. کنار در گویش کازرونی. مانند کر دلم کر گوشم (ع.ش)
کر با فتحه «ک»؛ در زبان مازنی (تاپوری) به چندین کسو ی شالی (که خود متشکل از چندین خوشه شالی می باشد) گفته می شود.
kor که در کردی، لری و لکی به معنی پسر است، در سنسکریت کور kur بوده به معنی کننده، انجام دهنده. ***فانکو آدینات 09163657861
تل کر. [ ت َ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان میرزاوند است که در بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف...
زنگ کر. [ زَ گ ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زنگی که آواز ندهد. (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
سنگ کر. [ س َ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 300 تن سکنه . آب آن از چشمه و رود نورآباد. شغل اهال...
کر کردن . [ ک َ ک َ دَ ] ۞ (مص مرکب ) اصمام . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر). صَخ ّ. (تاج المصادر) : بانگ زله کر خواهد کرد گوش هیچ ناساید به ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.