گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کر نویسه گردانی: KR کر. [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ یکی از سازهای بادی است . صدای گرفته ٔ آن حالتی محزون به آهنگ می دهد و غالباً نواهای محزون یا هیجانی را با این ساز نوازند. (فرهنگ فارسی معین ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی کر کر. [ ک ُ ] (اِخ ) جویی است که بر تفلیس می آید. (منتهی الارب ). نام رودی است به حدود ارمنیه نزدیک گنجه . (آنندراج ). رودی است در شروان ک... کر کر. [ ک ُ / ک ُرر ] (اِخ ) نام رودی است در فارس و بر این رودخانه امیر عضدالدوله ٔ دیلمی پلی بسته است . (برهان ) (ناظم الاطباء). این رود: از ح... کر کر. [ ک ُ ] (اِ) مخفف کُرّه است ، چه از انسان و چه از حیوان چنانکه در ولایتی که ملخ آمده و برای تغییر فصل آرام گرفته یا در زیربرف مانده... کر کر. [ ک ُ ] (اِ) برنج . اُرُز. (ناظم الاطباء). کر کر. [ ک ُرر ] (ع اِ) پیمانه ٔ خواربار که مر اهل عراق راست . ج ، اَکرار. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واحد وزن معادل 120... کر کر. [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ آواز دسته جمعی (اپرا، کلیسا و غیره ). مقابل آریا و سلو. (فرهنگ فارسی معین ). کر کر. [ ک َ ] (ص ) ۞ کسی که قوت سامعه نداشته باشد. (آنندراج ). کسی را گویند که گوش او چیزی نشنود و به عربی اصم خوانند. (برهان ) (ناظم الا... کر کر. [ ک َ ] (اِ) زور. تاب . (ناظم الاطباء). قوت . توان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : خجسته مهرگان آمد سوی شاه جهان آمدبباید داد داد او بکام دل... کر کر. [ ک َرر ] (ع اِ) بند از پوست خرما یا از برگ آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رسن که بر درخت به او برآیند یا رس... کر کر. [ ک َرر ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی و میل نمودن بدو. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). میل نمودن و حمله کردن . یقال : انهزم عنه ثم ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود