کراهیت آمدن
نویسه گردانی:
KRʼHYT ʼAMDN
کراهیت آمدن . [ ک َ ی َ / هی ی َ م َ دَ ] (مص مرکب ) ناپسند آمدن . (فرهنگ فارسی معین ). نفرت دست دادن : چون به تخت بنشست مردمان را کراهیت آمد و اوبدانست . (تاریخ بلعمی ). هر دو [ معتمد مأمون و طاهر ] به مدینه برفتند و خلوتی کردند با رضا علیه السلام و نامه عرض کردند و پیغامها دادند، رضا علیه السلام را سخت کراهیت آمد. (تاریخ بیهقی ). ما ترا از این عمل عفو کنیم از آنکه ترا کراهیت آید. (تاریخ بخارا).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.