کربال
نویسه گردانی:
KRBAL
کربال . [ ک ِ ] (ع اِ) کمان نداف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کمان پنبه زن . ج ، کرابیل . (مهذب الاسماء). || آنچه با آن گندم پاک کنند. ج ، کَرابیل . (از اقرب الموارد). رجوع به غربال شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
کربال . [ ک ُ ] (اِخ ) نام ولایتی است از فارس و برنج آنجا مشهور است . (برهان ). شهرستانی است به فارس و برنج آنجا از دیگر جایها امتیازش بیشت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.