گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کرده نویسه گردانی: KRDH کرده . [ ک ِ دَ / دِ ] (اِ) نام فارسی جَرذَق و آن نان ستبر است . (از المعرب ص 95 و 115). و جرذق و کرده هر دو معرب ِ گرده است . رجوع به گرده شود. || هر یک از فصول ویسپرد. کَرت ۞. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرت و ویسپرد شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی عباس آباد کرده عباس آباد کرده . [ ع َب ْ با دِ ک َ دِ ] (اِخ ) دهی است از بخش خرقان شهرستان ساوه . واقع در 24000گزی راه قدیمی شاه عباسی . ناحیه ای است جلگه... کانی علی کرده کانی علی کرده . [ ع َ ک ُ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد.واقع در 30هزارگزی شمال خاوری بوکان و هفده هزارگزی خا... التماس کرده آمدن التماس کرده آمدن . [ اِت ِ ک َ دَ / دِ م َ دَ ] (مص مرکب ) درخواست شدن . چیزی را طلبیدن : و با رسولان ما رسولان آیند از حضرت بزرگ تا ما نیز ... کردح کردح . [ ک ِ دِ ] (ع ص ، اِ) گنده پیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عجوز. (اقرب الموارد). || مرد درشت و سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود