اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرسی داری

نویسه گردانی: KRSY DʼRY
کرسی داری . [ ک ُ ] (حامص مرکب )خداوند کرسی بودن . (فرهنگ فارسی معین ) :
ز کرسی داری آن مشک جوسنگ
ترازو گاه جو میزد گهی سنگ .

نظامی .


|| حکومت . || داشتن محضر و منبر. (فرهنگ فارسی معین ) : چون علم شرع که در روزگار قضا وکرسی داری نرود. (قابوسنامه ٔ چ نفیسی ص 112).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.