اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرع

نویسه گردانی: KRʽ
کرع . [ ک َ ] (ع مص ) کروع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دهن در آب نهادن و آب خوردن . (از المصادر زوزنی ). به دهن از جوی آب برداشتن و خوردن و کرع فی الاناء مثله . (از منتهی الارب ). آب به دهان خوردن از جوی و جز آن بدون برداشتن با کف دست یا ظرفی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و فی حدیث عکرمة انه کره الکرع فی النهر. (از منتهی الارب ) :
آب بهر عام اصل و فرع را
از برای طهر و بهر کرع را.

مولوی .


|| رماه فکرعه ؛ تیر انداخت وبر پایچه اش رسید. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
کسی که هدایت جمعی را برای رسیدن به تصمیمی درست بر عهده دارد.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.