کرفس
نویسه گردانی:
KRFS
کرفس . [ ک ُ ف ُ ] (ع اِ) پنبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قطن . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کرفس . [ ک َ رَ ] (اِ) ۞ کلفس . کرسب . کرسف . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) ۞ . اجمود. (یادداشت مؤلف ). رستنیی باشد که از آن ترشی سازند یعنی در ...
کرفس . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیات بخش نوبران شهرستان ساوه . کوهستانی و سردسیر است و 2445 تن سکنه دارد. ایل شاهسون بغدادی در بها...
باب کرفس . [ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی مرکز دهستان هنزا بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 25هزارگزی شمال باختری ساردوئیه ، 5هزارگزی شمال راه مالرو ...
اصل کرفس . [ اَ ل ِ ک َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل الکرفس و کرفس شود.