کرک
نویسه گردانی:
KRK
کرک . [ ک َ رَ] (اِ) لوئی . کُخ . لُخ . دخ . دوخ . پیزر. (یادداشت مؤلف ). پُرزهای گل این گیاه را بناها در ساروج ریزند برای جلوگیری از شکاف خوردن آن . رجوع به لوئی شود.
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۰ ثانیه
کرک . [ ک َ ] (اِخ ) قریه ای است در جبل لبنان و از آنجاست ابوالرضا کرکی . (از معجم البلدان ).
کرک . [ ک َ ] (اِخ ) دهی بزرگ است نزدیک بعلبک و قبری دراز در آنجاست و اهل آن نواحی گمان کنند که قبر نوح علیه السلام است . (از معجم البلد...
کرک . [ ک َ رَ ] (اِخ ) نام شهری است از مضافات بیت المقدس . (برهان ) (آنندراج ). نام شهری در نزدیکی بیت المقدس . (ناظم الاطباء). کرک حصن یا ...
کرک . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان غار شهرستان ری در استان مرکزی . جلگه و معتدل است و 163 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1...
کرک . [ ] (اِخ ) دهی است ازبخش ایوانکی شهرستان دماوند. کوهستانی و سردسیر است و 150 تن سکنه دارد. بین این ده و احمدآباد میان رودخانه قلع...
کرک . [ ک ِ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قره کهریزبخش سربند شهرستان اراک . کوهستانی و سردسیر است و 554 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
کرک . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایئن شهرستان نهاوند. دامنه و سردسیر است و 1000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کرک . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان بالا شهرستان نهاوند. دامنه و سردسیر است و 175 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کرک . [ ک َ رَ / ک َرْ رَ ] (اِ) ۞ مرغی است از تیهو کوچکتر که به عربی سلوی و به ترکی بلدرچین گویندش . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء...
کرک . [ ک َ ] (اِ) ۞ مرغ خانگی و ماکیان باشد. (برهان ) (از آنندراج ). ماکیان را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). در مازندران ، دیلمان و گیلان مطلق ...