کرک
نویسه گردانی:
KRK
کرک . [ ک ُرْ رَ ] (ع اِ) بازیی است مر عربان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
کرک نوح . [ ] (اِخ ) شهری به فلسطین . (نخبةالدهر دمشقی ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کرک جراس . [ ] (اِ) به لغت تنکابن ثیل است . (فهرست مخزن الادویه ).
کرک چسپان . [ ک َ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناتل رستاق ناحیه ٔ نور مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 111 و ترجمه ٔ آن ص 149).
کرک انداختن . [ک ُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) کرک انداختن سخن یا گفتگو یا صحبت ، گرم شدن و ادامه یافتن آن . (یادداشت مؤلف ).
حسین آباد کرک . [ ح ُ س ِ دِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین شهرستان نهاوند. واقع در 15هزارگزی جنوب باختری شهر نهاوند و سه هزارگزی گیلان...
خز به پوست مودار تعدادی از پستانداران گفته میشود که اغلب فرآوری و رفو میشود تا به عنوان پوستین در لباسها به کار رود.
استفاده در پوشاک [ویرایش]
...