کرکم . [ ک ُ ک ُ ] (اِ)
۞ زعفران . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عربی زعفران . (غیاث اللغات ). لیث گوید: آن زعفران است و ابوعمرو گوید کرکم و کرنب نباتی است که به زعفران مشابهت دارد. (ترجمه ٔ صیدنه ). ابن سراج گوید: کُرکُم اعجمی است و زعفران است واحد آن کرکمة است . و در حدیث است : تغیر وجه جبریل حتی عاد کانه کرکمة. (از المعرب ص
219). || بیخ ورس . (برهان ). عصفر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عصفر و گفته اند شبیه آن است . کرکمة، پاره ای از آن . (از اقرب الموارد). || زردچوبه . زرچوبه . هَرد. (یادداشت مؤلف ). عروق الصفر. دارزرد. (برهان ذیل دارزرد). نوعی از عروق صفر را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). || بعضی گویند داروئی است که به زیره ماند. (ترجمه ٔ صیدنه ). || مصطکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || علک . (اقرب الموارد). || نزد بعضی مامیران است . (فهرست مخزن الادویه ).